درمن

مردمی شکل گرفته است

شبیه هیچ کس

نه راه می رود

نه فریاد می کشد

نه حتا غذا می خورد

دموکراسی

آینده ای ست بی شعور

ومردم

همینی که از آمریکا شروع می شود

وتا من  ادامه پیدا می کند

دموکراسی

برایش مثل دیازپام

خواب آوراست

مردمی که در من شکل گرفته است

شب ها نمی خوابد

حتا به زور والیوم ده

خوابش نمی برد

می خواهد خودش را بکشد

روی آسفالتی که خیابان نیست

آزادی

آن قدر نزدیک است

که رضاخان هم کلاه پهلوی اش را

به احترام او

از سر برمی دارد

مردمی که در من شکل گرفته است – اما –

هیچ وقت

چکمه ها را

فراموش نمی کند