وقتی خوابهابیدارمی شوند



         سمیرا چراغپور برای اهالی شعرخوزستان به ویژه خرمشهروآبادان نام وچهره ای آشناست . سرودن غزل های ناب ،با احساس و عاطفه ای قوی از هنرهای اوست . اما آن چه اورا بیش از پیش برسر زبان ها انداخته است جسارت اوست در پرداختن به مضامینی که کمتر شاعری به آن ها پرداخته است . این جسارت در همنشینی با زبانی زنده و پویا وبه اصطلاح امروزی از شعرهای سمیرا چراغ پور فریاد هایی ساخته است که با دلهره هایی روز افزون  ، حکایت گر غریبی انسان امروز به ویژه زن این روزگار است . شعر سمیرا چراغ پور را چندین بار باید خواند نه به خاطر ابهام و پیچیدگی که اساسن در شعر سمیرا یافت می نشود بلکه به خاطر طراوت و تازگی در خور ستایشی که درودیوار شعر اورا مزین کرده است . از آن جا که از نزدیک شاهد اندکی از دلهره های بسیار اوبرای چاپ مجموعه اش بوده ام،حالا که این طفل نورسیده را می بینم برسخت کوشی و جسارت این شاعر جوان خرمشهری درود می فرستم و برایش روز و روزگاری توامان با شعروشعور آرزو می کنم . 



من و لیراو


       مرداد امسال برای من با خبرهای خوشی شروع شد . اولین خبررا آقای اکبری شروه به من داد . برگزیده شدن شعر " خاوری که میانه ندارد "  توسط داوران جایزه ی ادبی لیراو . غروب یک روز خنک در سی سخت یاسوج بود که تلفن همراهم زنگ خورد و پشت خط آقای اکبری بود . راستش اول اشتباه گرفتم و تصور کردم یکی از همکارانم می باشد اما وقتی خودش را معرفی کرد اورا شناختم . من برای شرکت دراین جایزه ی ادبی شعر "خاوری که میانه ندارد " را فرستاده بودم . تعریف از خودم نباشد اما اغلب دوستانی که این شعر راخوانده اند به خوبی با آن رابطه برقرار کرده اند . خودم نیز این شعر را خیلی دوست دارم چون راوی دردی است که با پوست و خونم آن را تجربه کرده ام . " مردم /در خاوری که میانه ندارد / درچند چیز مشترک اند / وقتی کتک می خورند / مردم اند /وقتی .../به خصوص وقتی تظاهرات مردم فهیم مصررا در میدان تحریر می دیدم ویا تخریب میدان لولو را توسط  نظامیان بحرین تماشا می کردم وخیلی صحنه های دیگر که دیگر عادت  کرده بودم به دیدنشان . هر بار که می دیدم درپس زمینه ی فکرم تصاویر رسوخ می کرد ومی کردو می کرد تا شد خاوری که میانه ندارد . 

      وقتی خبر راشنیدم حس خوبی داشتم . به همراهانم هم گفتم . آقای اکبری از چگونگی انتخاب برگزیدگان و زمان ومحل برگزاری اختتامیه گفتند و پس از کلی خوش و بش قطع کردند . خوشحالی من طولی نکشید چون خبر خوش دوم را اواسط مرداد به من دادند . اعزام به خارج . همین مسئله باعث شد که از همان ابتدا غصه ی نبودن در مراسم اختتامیه را باخودم همراه داشته باشم .

         تا اوایل مهرماه آقای اکبری چند بار دیگر هم تماس گرفت وتاکید کرد در مراسم اختتامیه حاضر باشم . بنده ی خدا آن قدر باشوروهیجان حرف می زد که من خجالت می کشیدم واقعیت را به او بگویم . چیزی هم نگفتم وبه لاهور که آمدم در یکی از کامنت هابرایم یادداشت گذاشته بود که " بی معرفت  چرا بی خبررفتی " . به اوزنگ زدم و عذر خواهی کردم وماجرا رابرایش تعریف کردم . خلاصه  زمان و مکان برگزاری مراسم اختتامیه که اعلام شد هرچه کردم نشد که نشد به تهران بیایم . با اقای اکبری تماس گرفتم و تاکید کردم شعر خاورمیانه حتما در مراسم اختتامیه خوانده شود . ایشان هم قول دادو من هم پیام کوتاهی برای مراسم تنظیم کردم واز همه ی حاضران به ویژه هیات محترم داوران و همچنین برگزار کنندگان این جایزه ی ادبی تشکر نمودم وایمیل  کردم که نمی دانم خوانده شد یانه . به هر حال روز 19 آبان تقریبا چهار ساعت منتظر آقای اکبری ماندم تا شاید تماس بگیرد که نگرفت . می دانم که برگزاری این گونه مراسم چقدر زحمت دارد و چه توانی می طلبد .

    عکس های اختتامیه راکه دیدم بیشتر به حال خودم تاسف خوردم واز این که  فرصت همنشینی بابزرگان را از دست دادم واقعا احساس غبن و زیان می کنم .با این همه باز هم یک بار دیگر برای  همه ی کسانی که دلشان به حال فرهنگ و هنر این مرزوبوم به ویژه شعر می سوزد آرزوی توفیق و بهروزی می کنم .

   برگزاری چنین مراسمی برخلاف آن چه دربادی امر به نظر می آید اساسا کار ساده ای نیست .امیدوارم گردانندگان این جایزه ی ادبی در سال های آینده نیز موفق و سربلند باشند . دراینجا جادارد به ویژه از زحمات جناب آقای اکبری شروه که با وجود مشغله های فراوان چنین مراسم درخورو شایسته ای را برگزار نمودند از صمیم قلب تشکر کنم و برایشان سلامتی و بهروزی از خداوند منان مسئلت نمایم . 


شعر من در سایت ادبی فرهنگ خوان

http://www.farhangreader.com/modules/pligg_web_toolbar/toolbar.php?id=5667

پیاده رو


شعرمن در سایت ادبی پیاده رو:


http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=539


جایزه ادبی "لیراو"

جایزه ادبی "لیراو" روز پنج‌شنبه 19 آبان 90 در کتابسرای عصر روشن تهران ...

جایزه ادبی "لیراو" روز پنج‌شنبه 19 آبان 90 در کتابسرای عصر روشن تهران با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) از خوزستان در این مراسم چهره‌های فعال ادبی همچون قباد آذرآیین، اسدالله امرایی، حسن میرعابدینی، سهند آقایی، علی‌رضا خلیفه، میترا الیاتی، میترا بیات، آذر کیانی، پوران کاوه، سینا محمدحسینی، فرانک کلانتری، ناهید عرجونی، زری شاه‌حسینی، علی‌رضا اجلی، بهاره رضایی و... حضور داشتند.در این مراسم پیام احمد بیگدلی (داستان‌نویس) و دکتر اشک داهلن (استاد ادبیات و ایران‌شناسی دانشگاه سوئد و نروژ) قرائت شد و تعدادی از شاعران شعرخوانی کردند.داوری جایزه ادبی "لیراو" در 2 بخش شعر و داستان در سه مرحله مقدماتی، نیمه نهایی و نهایی انجام شد. داوران مقدماتی بخش شعر فرهاد کریمی، سیاوش جلیلیان و منیره حسینی بودند و داوری نیمه نهایی آن را ثریا داوودی حموله، مانا آقایی، سهراب رحیمی، منصوره اشرافی و منصور خورشیدی انجام دادند و نتایج نهایی بخش شعر جایزه "لیراو" نیز به داوری پوران کاوه و آذر کیانی اعلام شد. در بخش داستان نیز داوری مقدماتی را پگاه شنبه‌زاده، فردین کوراوند، فرانک کلانتری، مهدی رضایی و علی‌رضا اجلی انجام دادند. داوری نیمه نهایی با حضور تینا محمدحسینی، فرحناز علی‌زاده و شهلا شهابیان انجام شد و نتایج نهایی داوری نیز پس از بررسی‌های احمد بیگدلی، مریم حسینیان و طیبه گوهری اعلام شد.

 در پایان این مراسم اسامی برگزیدگان اعلام شد که از جمله آن‌ها در بخش شعر سعید باجوند از خوزستان برگزیده شد و محبوبه افشاری از قم و شیما مولایی‌فر از آستارا شایسته تقدیر معرفی شدند.

 در بخش داستان فرزانه رحمانی از تهران برگزیده شد و زهره تهامی از شیراز و مرجان مجیدی از کرج شایسته تقدیر شناخته شدند. هیات داوران و هیات موسس جایزه ادبی «لیراو» همچنین از از میترا الیاتی، مدیر سایت ادبی جن و پری، به واسطه حضور فعال در عرصه ادبی ایران با اهدای لوح تقدیر تجلیل کرد. ناهید عرجونی (شاعر از سنندج) و آزاده محسنی (داستان‌نویس از تهران) که در سایت ادبی جن و پری فعالیت داشتند و ‌آثار خود را در این سایت منتشر می‌کردند مورد تقدیر قرار گرفتند. فروغ داوودی خردسال‌ترین شاعر شرکت کننده در جایزه که صاحب 2 دفتر شعر است هم مورد تشویق حاضران قرار گرفت و از سوی دبیر و اعضای جایزه لوح تقدیر دریافت کرد.

 در اختتامیه جایزه ادبی «لیراو» از اعظم کیان‌افراز، مدیر نشر افراز، به خاطر حضور فعال در عرصه نشر آثار ادبی در حوزه‌های شعر و داستان، تئاتر و نقد در سال 89 و میترا داور، مدیر سایت ادبی مرور، به خاطر پوشش خبری این جایزه ادبی تقدیر شد.

 حمیدرضا اکبری (شروه)، موسس و دبیر جایزه ادبی "لیراو"، در این مراسم از روند شکل‌گیری این جایزه خصوصی گفت و برنامه‌های سال آینده دومین جایزه ادبی "لیراو" را اعلام کرد که از جمله آن‌ها می‌توان به بزرگداشت سیمین دانشور، نویسنده معاصر ایران، معرفی یک سایت موفق در حوزه ادبیات و هنر در سال 90، معرفی یک شاعر و داستان‌نویس از آن سایت و معرفی یک ناشر موفق که در سال 90 در حوزه ادبیات حضور فعالی داشته باشد، اشاره کرد.

 اکبری اظهار کرد: به دلیل خصوصی بودن این جایزه از کمک‌های مادی و معنوی علاقه‌مندان برای دومین دوره جایزه ادبی "لیراو" استقبال می‌کنیم.

 او همچنین گفت: فراخوان دوره دوم این جایزه اسفند 90 منتشر می‌شود.

پایان لینک

واما شعری که توسط هیات محترم داوران برگزیده گردید :

خاوری که میانه ندارد

 مردم

درخاوری که میانه ندارد

درچندچیزمشترک اند

وقتی کتک می خورند

مردم اند

وقتی می میرند

مردم اند

وقتی

آزادی درگلوی خاطره شان گیر می کند

مردم اند

که خوکرده لابلای همین مرگ نزدیک

آن قدر پا می فشارند

که  در میدان تحریر

تغییر

لولو می آفریند

مرگ

دست آموز رییسان جمهوری است

که با نطق های آتشین

بارانی از تیرو تحقیر

به آن ها هدیه می کند

کجای جهان ایستاده ام

که انقلابی های دیروز

این گونه پوستین عوض می کنند

 

وقتی تو

با آن لباس سپیدت

از کرانه های مدیترانه

تا خلیج فارس

جلوه گری می کنی

شرق وغرب

برخاوری که تحریر ندارد

چنان می رقصند

که دندان های سپیدشان

جگرگاه میانه را

می بلعد

 

عروسی که توباشی

خاور!

 میانه ات را برباد می دهی

این گونه که باد

دردامن می پیچانی

ودست درگردن هرزگان می کنی

 

 

لبانت را

بوسه ای کن

وقتی

چشم های سبزت را

لابلای زیتون زارها می چرخانی 

 

این ابرهای مدیترانه

عجیب بارانی اند

معرفی " کمی پیاده رو " در والس ادبی .

روز حافظ

بلبلی  برگ گلی خوش رنگ  در  منقار داشت
گفتمش در عين وصل اين ناله و فرياد چيست
يار اگر ننشست با ما نيست جای اعتراض در نمی‌گيرد نياز و ناز ما با حسن دوست خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم گر مريد راه عشقی فکر بدنامی مکن وقت آن شيرين قلندر خوش که در اطوار سير چشم حافظ زير بام قصر آن حوری سرشت                    
 
و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت گفت ما را جلوه معشوق در اين کار داشت پادشاهی کامران بود از گدايی عار داشت خرم آن کز نازنينان بخت برخوردار داشت کاين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت شيخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت ذکر تسبيح ملک در حلقه زنار داشت شيوه جنات تجری تحتها الانهار داشت                     




یا ایهاالمزّمل

 


قدّم

به قدّخاطره هایت نمی رسد

قدقامت الحضور

پیچیده ام میان پتویی

سرداز عبوروحشی اعجاز

تن رعشه ی تب آلود نیمه شب

وقتی

کسی  به دادم نمی رسد

حی علی الکلام

قدّم

نمی رسد به قامت این حرف

قدقامت الشعر

قدقامت الشعور

 

 

 

 

اتفاق

 

 

مثل همیشه راه می روم

حتا حالا که سرما خورده ام

وچیزی درونم را غنج می زند

اما من

مثل همیشه راه می روم

این اولین اتفاقی است که درمن می افتد

وقتی از خطوط عابر پیاده

سوار رفتن می شوم

بی آن که سرماخوردگی ام را

به رخ بکشم

 

پیروزیم

 


 

 

جنگ را بردیم

آویزان کردیم به دیوارهای شهر

مثل همین حالا

که آویزان است به کوچه هاش

 

بیچاره مادرم

جنگ را با گیسوان سپید و صورتی زخمی

نفرین کرد

وپروانه های دامنش به آسمان رفتند

آن قدر بی رحم شد

که جنگ را مثل کودکی شیرین می دید

 : ما پیروزیم

: جنگ اما

پیروزی بلد نیست


جنگ را کسی نمی برد

جنگ است دیگر

با لهجه ی خمپاره که نمی شود با آدم حرف زد

مادرم اما

جنگ را جور دیگر چشید

وهیچ کس نفهمید

چگونه در نوزده سالگی برادرم

چروکید

آن قدر که حتّا

پروانه های دامنش هم

اورا نشناختند